دلنوشته ای از ته دل

ساخت وبلاگ

امکانات وب

نیستی و دلتنگ تو هستم ، با اینکه همیشه به یادتم ، باز هم در این یاد در فکر تو هستم

نیستی و اشک است که حلقه زده در چشمانم ، یک لحظه در فکر رفتم که کاش اینک بودی در کنارم

که آرامش بدهی به قلبم ، دلم گرفته همنفسم

تو خودت میدانی که وقتی نباشی در کنارم ، مثل حالا آشفته و پریشانم

در این هوایی که دلم گرفته ، کاش میشد در کنارم بودی و با حضورت آرامم میکردی

که چگونه معجزه میشود، با وجود تو چه غوغایی میشود در دلم!

تا که میخواهم از این عالم دلتنگی رها شوم ، انگار که میخواهم از این دنیا جدا شوم !

مگر آنکه یک آدم سر به هوا شوم ، تا در آن لحظه بی نفس ، بی هوا شوم !

نیستی و نبودنت خنجر است که فرو میرود در قلب بی طاقتم !

من شاهد اینم که دلم عذاب میکشد ، طعم تلخ نبودنت در کنارم را میچشد !

این من و این دلتنگی ها ، دلم گرفته از بی محبتی های این زمانه !

که چرا نباید در کنار عشقم باشم ، چرا نباید در آغوش همنفسم باشم!

و من آرام مینویسم ،بی صدا اشک میریزم ، اما درون دلم فریاد است ! فریاد !!!

فریادی که تنها قلب تو میشوند از اعماق احساساتمان ، دردی که تنها قلب ما میکشد از فاصله بینمان!

میترسم تا بخواهد شکسته شود فاصله بینمان ، شیشه عمرمان نیز بشکند ، و آخر سر میماند حسرت و به جا میماند همان صدای فریاد !

گلستان ادبیات...
ما را در سایت گلستان ادبیات دنبال می کنید

برچسب : دلنوشته های از ته دل, نویسنده : 0adabiyatworld953 بازدید : 167 تاريخ : شنبه 8 آبان 1395 ساعت: 14:12